پسته محصول کشاورزی و پایه اقتصادی مردم رفسنجان است که سالی یکبار آن هم نیمه دوم شهریور به مدت یکماه برداشت می شود؛ برداشت این محصول در حالی انجام شد که بحران کرونا هم دوشادوش عوامل برداشت کننده بود و علیرغم توصیه های کادر درمانی و مسئولین، شاهد افزایش آمار مبتلایان و بستری ها در زمینه این بیماری هستیم و ضرب المثل ” بعد از پسته ها” که بر زبان رفسنجانی ها همیشه بوده و هست این بار با افزایش شیوع بیماری کرونا در این شهرستان محقق شد.
از گوشه و کنار شهر می شد فهمیدکه یک هفته شهرم به وضعیت سفید رسیده است شهرمن رفسنجان است رفسنجانی که مردمش هرگاه کاری خواستند انجام بدهند می گویند بعد از پسته ها ؛ این ضرب المثل رفسنجانی ها را کمتر کسی است که در اقصی نقاط ایران نشنیده باشد.کلنجار می رفتم ناگاه با نگاه به گروه واتساپی خبری از کلنگ زنی خواندم واقعا چه لزومی دارد در این وانفسای وضعیت کرونا، تعدادی از مسئولین حتی با رعایت کامل پروتکل جمع شوند خب مردم که با شبکه های اجتماعی اخت هستند و اگر این خبر را ببینند می گویند فقط برای مردم قرنطینه است نه برای آن ها و دیگر موارد و مسائل بهداشتی را رعایت نمی کنند حق هم دارند وقتی مسئولین دم از اجرای فاصله گذاری اجتماعی می زنند چرا این آئین ها را همراه با چاشنی عدم فاصله گذاری اجرا می کنند و چِفت در چِفت هم کلنگ یک مجموعه را به زمین می زنند و ان را رسانه ای کرده و به مردم نشان می دهند؛ آیا لزوم دارد در این شرایط کلنگ آغاز عملیات یک طرح را اعلام کنند و در همان مراسم بیماری را گسترش دهند؟!ای چه بسا بعد از این آئین تعداد زیادی بیمار شوند و بر اثر این بیماری بمیرند و عمری باقی نمانده که به ثمر نشستن این طرح را ببینند.
با خود گفتم ما باید در رفسنجان فرهنگ سازی کنیم که ماسک زدن یک وظیفه است همه باید بزنند تا علاوه بر حفظ سلامتی خود سلامتی دیگران هم به خطر نیافتد؛پس همه شهروندان و خبرنگاران و مسئولین باید این را بدانند در شهری مثل رفسنجان به دلیل اینکه فرهنگ سازی نشده است این. بیماری شیوع پیدا کرده است پس باید گام اول را برای فرهنگ سازی افراد برداریم بعد سراغ هشدار و جریمه و…رفت و ابتدای امر هم مسئولین باید شروع کنند و پروتکل های بهداشتی را اجرا کنند.
اگر همچنان عدم فرهنگ استفاده از ماسک و رعایت نکات بهداشتی و فاصله اجتماعی در رفسنجان و نوق موج بزند دومین بمب در رفسنجان منفجر می شود و تعداد کشته های جنگ تمام عیار کرونا به حدی می رسد که غیر قابل باور و تصور خواهد شد
ازمردم فهیم منطقه رفسنجان و نوق خواهش میکنم حتی المقدور از منزل به جز کارهای ضروری خارج نشوند و برای حفظ سلامت خود و اطرافیان، رعایت اصول بهداشتی را با جدیت بیشتری مورد توجه قرار گیرد.
وضعیت سفید بودن شهر را در دلم به همه تحسین گفتم من یک خبرنگارم چون خود با کرونا دست و پنجه نرم کرده بودم می فهمم کرونا چه دردی است که یکبار تجربه کردنش هم زیادی است بگذریم.
مدارس باز شد ادارات و تمامی مشاغل باز و به کار خود به طور عادی ادامه دادند اما در این بین خیلی از افراد هستند خیال می کنند کرونا برای همیشه کوله بارش را بسته و از این شهر رفته است و همچنان بدون ماسک و بدون رعایت کردن پروتکل های بهداشتی به کار خود ادامه می دهند؛ الان دو هفته از وضعیت سفید گذشت گاهی در شهر مراسمی مشاهده می شد و تمام جلسات ادارات با ماسک اما بدون فاصله اجرا می شد.
برداشت محصول پسته انجام شد و موعد بعد از پسته ها شد و یک مرتبه بمب کرونا ضامن اش کشیده و منفجر شد و آمار کرونا سیر صعودی را طی می کند و تعداد مرگ و میر افزایش زیادی پیدا کرده است همیشه رفسنجان را به عنوان شهر طلای سبز در کشور ؛ استان و …… می شناسنداما امروز کرونا عزم خود را جزم کرده تا رفسنجان را از لحاظ شیوع بیماری، به صدر جدول برساند و ان را انگشت نشان همه کند؛ فعلا رفسنجان در استان کرمان جزو شهرستان های حاد بحران و بالاتر از وضعیت قرمز به شمار می آید یعنی از وضعیت قرمز هم گذشتیم، دلیل همه این یکه تازی کرونا باور نکردن این بیماری، رعایت نکردن پروتکل های بهداشتی و عدم رعایت فاصله اجتماعی است؛ وقتی می گویند فاصله اجتماعی یعنی حتی از مادر، فرزند و همسر خود به میزان بیشتر از یک متر فاصله بگیرید تا بیماری جهش پیدا نکند.
امروز به قصد گشت زدن در خیابان برای تهیه گزارشم از منزل خارج وارد خیابان شدم کمتر کسانی را می دیدم که ماسک استفاده کرده بودند جلوتر رفتم یک خانمی را دیدم ماسک زده بود دست دو فرزندش را گرفته بود و از این مغازه به مغازه بعدی سری میزد جلو رفتم خیلی محترمانه به وی گفتم احسنت به شما که ماسک زدید اما چرا به فرزندان خود ماسک ندادید نمی ترسید انها نیز الوده شوند؟! یک مرتبه پسر بچه شیطون قبل از صحبت مادرش گفت مادم می گوید کودکان نمی گیرند ( وای که چه عقایدی بین مردم رد و بدل می شود ) یک لحظه خبر فوت کودک ۵ساله ناشی از کرونا آن هم در شهر خودم از ذهنمگذشت در جوابش گفتم عزیزم کرونا پیر و جوان، کوچک و بزرگ نمی شناسند همه باید ماسک بزنند از حالا به مادر بگو قبل از خروج از خانه به تو ماسک دهد تا بتوانی در اینده ای نه چندان دور این کرونا را شکست دهیم و به روال قبل برگردیم؛ پسر بچه نگاهی به مادرش کرد و چشمی گفت از هم دور شدیم.
کمی آن طرف تر پیرمردی کمر خمیده راه می رفت حتی بدن خود را به زور روی دوپا نگه داشته بود او چین و چروک های صورت و غم روزگار را زیر ماسک محو کرده بود نگاهم را جلب کرد نزدیکش رفتم گفتم پدرجان خداقوت چرا با این حالتان و این اوضاع به بیرون از منزل آمدی گفت برای خرید خانه بیرون آمدم فرزندی ندارم که کارهایم را انجام دهد پرسیدم چندسال دارید و چرا ماسک زدید گفت ببین دخترم، من ۸۹سال سن دارم؛ کرونا آمده می گویند اوضاع خراب است اگر همه بزنند اوضاع خوب می شود و من هم برای سلامتی خودم وهم بقیه ماسک می زنم؛ احسنت به این پیرمرد با اینکه توان ندارد برای مقابله با اینک بیماری تمام توانش را به کار گرفته است او از کوله بار تجارب زیاد زندگی اش این را بمن فهماند که اگر عالمان هرچند جوان هم باشند توصیه ای داشته باشند بدون چون و چرا بپذیریم که قطعا خیری در آن وجود دارد و حال که کرونا جبهه جنگ راه انداخته پس کادر درمان که دانش زیادی در عرصه علم کسب کردندقطعا می دانند که سلامتی در پس ماسک نهفته است این را غنیمت بشمریم نه اینکه بمانند جوانانی باشیم که ماسک را مایه عذاب و زشتی و کار سیاسیتی بدانند کمی از بزرگان و سالمندان که در روایات هم آمده از نصایح آن ها بهره مند شوید، بیاموزیم و در شرایط بحران باعث حفظ سلامتی انها، خود و جامعه شویم و ماسک بزنیم.
فاطمه استادحسینی/ خبرنگار